فکرش را بکن .
یک بار دیگر
فقط "یک" بار دیگر بتوانم گوشه ی بین الحرمین در آغوشت آرام بگیرم .
من طمع نمی کنم .
حرف قبه و شش گوشه و حرم را نمی زنم
من همان گوشه ترین گوشه ی بین الحرمین را میخواهم که برای من امن ترین جای دنیاست . . .
کنار همان قفسه ی دعا که خواب تمامش را گرفته بود
اگر هم شد ،
اگر اگر اگر که شد ؛؛؛
برای ثانیه ای نفس کشیدن گوشه ی حیاط نجف .

و من دیگر به از این جا به بعدش فکر نمیکنم.میترسم به فکرم اجازه ی رویا پردازی بدهم !
میترسم خواسته هایم زیاد شود !
من دوباره در دعا کردن حسابگر شدم و دو دو تا چهار تا میکنم و فکر میکنم تو هم در اجابتشان همین کار را میکنی!
با خودم میگویم انقدری که من گم شدم در دنیا،حتما تو هم رویت را برمیگردانی .
با یک بار دیگر باز کردن پاهای من به سرزمین عراق،
یک سیلی در گوشم بزن تا بفهمم تو با عاشقانت معامله نمی کنی !!

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هنرمندان ایرانی اطلاعات پزشکی تيماپو Christine شهید عباس اجاقلو مدونات کاتب پرواز برای زندگی پرسش مهر Jessica